عشق یعنی در خیالت دلبری پیدا شود توی بیداری و رویا در نگاهت جا شود عشق یعنی شعر سیراب است از جام ِ قلم قطره قطره با غزل یا مثنوی دریا شود عشق یعنی مثنوی یا هر غزل از چشم تو تلخ و شیرین مثل ِ مجنون در پی ِ لیلا شود عشق یعنی با دلی پر زیر باران می روی وقت ِ برگشتن سبک بال و دلت زیبا شود عشق یعنی چون شقایق قلب را رنگین کنی یا که قلب ِ مرده ات با یاد او احیا شود عشق یعنی التماس و خواهش اما پرغرور تا بیاید در کنارش عقده ی دل وا شود عشق یعنی قاصدک بایک بغل اخبار ِ خوش مژده اش را بشنود دل غصه هم تنها شود عشق یعنی سر به سر دربالشی شب تا سحر دل در آغوش ِ خیالش غرق در رویا شود عشق یعنی بوسه ی ممنوعه چیدن از لبی باید از این بوسه هرشب مست تا فردا شود
:: برچسبها:
شعر ,
|